سلام دوستان امروز براتون خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ را گذاشتم

 

موپالمو و موسانگ توی تاریکی زندان نشستن و از اونجایی که موسانگ خیلی اهل مسامحه است میگه فکر خودت نیستی فکر زن من باش خب این شمشیر رو بساز تا ولمون کنن بریم پی کارزندگیمون اما موپالمو پاشوکرده توی یه کفش که بمیرم هم  نمیسازم                                        

خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ - EmperorSea.com

اویی از وضعیت اونا سردر میاره و خبر رو به جومانگ میرسونه دیگه راهی واسه نجات اونا نیست مگه اینکه قبل از اینکه ببرنشون به بویو به سربازها حمله کنن واونا رو نجات بدن

خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ - EmperorSea.com
 

خواهر یونتابال میگه به جومانگ کمک نکن که هر چی میکشیم از شر همین پسره ، حتی سوسو نو میگه فقط بهش سرباز بده ولی خودت مستقیما دخالت نکن...


خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ - EmperorSea.com

همینطور هم میشه یونتابال به جومانگ فقط سرباز میده ،و بعد هم سو رو با جومانگ تنها میذاره

خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ - EmperorSea.com

سو میگه ببخشین که منتظرت نموندم جومانگ میگه بی خیال ما باید از شما عذر بخوایمسو که احساسی میشه میگه فراموش کردن خاطراتم با تو خیلی سخته اما شدیدا دارم تلاش میکنم فراموشت کنم ، بعد هم با گریه از جومانگ جدا میشه ولی جومانگ دریغ از یه قطره اشک

خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ - EmperorSea.com
 

، فقط میتازونه به سمت ساحل و اونجا به دریاچه نگاه میکنه

خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ - EmperorSea.com

خواهر یونتابال هم که حسابی پاچه خواری سونگ رو میکنه بهش میگه که قراره جومانگ بهت حمله کنه

خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ - EmperorSea.com

گر وه در حال نقشه کشیدن و بررسی اوضاعند که یانگتاک سر میرسه و میگه که قراره گروه حامل اونا از کوهستان بگذرند نه از راه پشت رودخونه بویو

خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ - EmperorSea.com

گروه جومانگ توی کوهستان قطار میشن ولی هر چه میشمارند به چهل میرسن اما اونا نمیان ،یه دفعه سویونگ سر میرسه و میگه بچه ها همه گول خوردیم و از اولش دوربین مخفی گذاشته بوددن

خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ - EmperorSea.com
اونا از راه رودخونه رفتن ،جومانگ اشفته و عصبانی راه بویو رو میگیره تا هر چی زودتر موپالمو رو نجات بده

خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ - EmperorSea.com

یوهوا یه سویا رو پیش شاه میبره ...سرراهشون سولان (اه) اونا رو میبینه و به محافظه میگه ببین این دختره کیه..

خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ - EmperorSea.com

شاه بابای یه سویا رو میشناسه و وقتی دختره میره بیرون به یوهوا م یگه مواظب این دختره باش یوهوا میگه میخوام جومانگ رو زنش بدم این دختره خوبه؟ شاه هم میگه ریش و قیچی دست خودت

خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ - EmperorSea.com

یه سویا سولان رو میبینه و سولان میگه کار بدی کردی که جومانگ رو که شاهزاده دشمن هست نجات دادی یه سویا هم جا به جا جواب میده خودت هم زن شاهزاده دشمن شدی!!!!

سولان که از این حاضر جوابی بدش میاد میگه نبینم تو اینده موی دماغ ما بشی ها!


خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ - EmperorSea.com

جومانگ و سه تا رفقاش وفتی به بالای تپه میرسن و میخوان حمله رو شروع کنن میبین نارو اومد و دیگه انجام اینکار غیر ممکنه

خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ - EmperorSea.com
 

موپالمو و موسان رو پیش دائه سو میبرن اما موپالمو حاضر نیست که شمشیر رو بسازه دائه سو واسه امتحان کردن جومانگ میگه تو به موپالمو نزدیک تری یه کاری کن شمشیر رو بسازه و اگر نساخت خودت کلکش رو بکن

خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ - EmperorSea.com

جومانگ از موپالمو میخواد شمشیر رو بسازه ،موپالمو گوش نمیکنه میگه من واسه دائه سو کاری نمیکنم

خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ - EmperorSea.com

خلاصه صدای اون سه تا هم در میاد که این چه کاریه که جومانگ داره میکنه

خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ - EmperorSea.com
هر طوری که هست جومانگ موپالمو رو مجبور به ساخت شمشیر میکنه و میگه اگه نسازی میکشمت موپالمو مخفیانه شمشیر رو میسازه

خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ - EmperorSea.com


خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ - EmperorSea.com

دائه سو انقدر خوشحال میشه که میگه واسه این موفقیثت جومانگ جشن بگیرین

خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ - EmperorSea.com
 

اون داداش بدبخت بی عرضه هم توی قصر فالگیر ها دنبال بخت و اقبال میگرده که نمیدونم راست یا دروغ کاهن ها بهش میگن جون تو یه اقبال خیلی خوبی پیش روداری!

خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ - EmperorSea.com
اونم خوشحال پا میشه میره دنبال دوچی دوچی اول تحویلش نمیگیره اما هر طوری هست یونگ پو راضی اش میکنه که کاری که میخواد رو واسش انجام بده

خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ - EmperorSea.com

یونگ پو یه مشاجره با جومانگ میکنه که چرا بعد یه مدت عوض شده و پاچه خواری دائه سو رو میکنه

خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ - EmperorSea.com

دولت هان یه نامه بلند بالا به حاکم هیون تو میده و توش میگه جون بویو اغاز گر جنگ بوده پس باید غرامت بدن و یه نفر رو به عنوان گروگان بدن به ما تا دیگه حال و هوای جنگ و لشکر کشی و قشون کشی به سرشون نیفته، و این گروگان باید دست کم شاهزاده باشه!

خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ - EmperorSea.com
وزیرها مخالفت میکنن اما نخست وزیر موافقه ملکه هم این وسط داره از خوشحالی میمیره و میگه ننه جون دائه سو این جومانگ رو بفرست بره

خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ - EmperorSea.com

اون ور قصر یوهوا دل تو دلش نیست و میدونه که همین روزهاست که دائه سو جومانگ رو به عنوان گروگان بفرسته

خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ - EmperorSea.com
 

وقتی اویی و ماری و هیوپ از جومانگ میخوان که از بویو فرار کنه تا اونو به عنوان گروگان نفرستن، نارو اونو پیش دائه سو میبره و دیگه دیر شده

خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ - EmperorSea.com

دائه سو بعد از کلی چاخان و بفر ما و بنوش و قربونت برم که شمشیر رو واسه ما ردیف کردی ،میگه چون تو جنگ رو شروع کردی پس تو باید بری اونجا منم قول میدم از خانوادت به بهترین شکل محافظت کنم، انشالله یه چند سال دیگه هم که رو به موت بودی ورعشه ای شده بودی برگرد به بویو!خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ - EmperorSea.com

جومانگ نگاه غضبناکی به دائه سو میکنه و حرفی رد و بدل نمیشه...

خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ - EmperorSea.com
دائه سو بی خبر از نقشه ای که برادرش واسش کشیده ، ته دلش یواشکی میخنده.......

خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ - EmperorSea.com

خلاصه قسمت چهل افسانه جومونگ - EmperorSea.com